آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۷ تیر ۱۴۰۴

    Early Bird

    ˈɜrːliˈbɜrːd ˈɜːlibɜːd

    شکل جمع:

    early birds

    معنی early bird | جمله با early bird

    noun countable

    سحرخیز، زودآیند، پیش‌خیز (کسی که زود برمی‌خیزد و یا زود وارد می‌شود یا می‌رود)

    Being an early bird helped her get ahead in her career.

    سحرخیز بودن باعث شد در حرفه‌اش پیشرفت کند.

    He's a true early bird. always the first to arrive at the office.

    او زودآیند واقعی است؛ همیشه اولین نفری است که به اداره می‌رسد.

    adjective

    (early-bird) اول وقت، صبح زود، صبحگاهی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    He always chooses early-bird appointments to avoid traffic.

    او همیشه نوبت‌های اول صبح را انتخاب می‌کند تا در ترافیک نماند.

    The café offers an early-bird menu until 8 a.m.

    این کافه تا ساعت ۸ صبح، منوی ویژه‌ی صبحگاهی ارائه می‌دهد.

    adjective

    (early-bird) اولیه، زودهنگام (در شروع دوره یا فرایند)

    We purchased our flights at an early-bird rate, saving a significant amount of money.

    ما پروازهایمان را با تخفیف خرید زودهنگام گرفتیم و مبلغ قابل توجهی صرفه‌جویی کردیم.

    The special early-bird offer for the new software upgrade ends on July 15th.

    پیشنهاد ویژه‌ی اولیه برای ارتقاء نرم‌افزار جدید در ۱۵ جولای به پایان می‌رسد.

    adjective

    (early-bird) سحرخیز (برای توصیف شخصی که کاری را اول صبح انجام می‌دهد)

    The early-bird volunteers arrived before sunrise to set up for the charity event.

    داوطلبان سحرخیز قبل‌از طلوع آفتاب رسیدند تا برای رویداد خیریه آماده‌سازی کنند.

    The early-bird shoppers always get the best deals on discount day.

    خریداران سحرخیز همیشه بهترین تخفیف‌ها در روزهای حراجی گیرشان می‌آید.

    adjective

    (early-bird) پیشگام، اول، اولیه (برای توصیف شخصی که کاری را زودتر از بقیه انجام می‌دهد)

    Early-bird investors in the tech giants reaped enormous profits as the companies grew.

    سرمایه‌گذاران اولیه در غول‌های فناوری، با رشد شرکت‌ها سودهای هنگفتی به دست آوردند.

    As an early-bird reader of the series, she recognized the author's unique style before it became mainstream.

    به‌عنوان خواننده‌ی اول این مجموعه، او سبک منحصربه‌فرد نویسنده را قبل‌از اینکه فراگیر شود، تشخیص داد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد early bird

    1. noun person who is habitually early
      Synonyms:
      early riser early comer first arrival first comer Johnny-on-the-spot first on the scene

    سوال‌های رایج early bird

    شکل جمع early bird چی میشه؟

    شکل جمع early bird در زبان انگلیسی early birds است.

    ارجاع به لغت early bird

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «early bird» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/early bird

    لغات نزدیک early bird

    • - Early adaptor
    • - early american
    • - early bird
    • - early modern english
    • - early st century
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.